۸/۰۴/۱۳۸۳

چرا داربي هست؟

اين هفته، هفته داربي‌ها بود، از فوتبال حالگيرانه پرسپوليس و استقلال و آن داور كه بازي را نابود كرد بگذريم. آرسنال با منچستر بازي كرد و روي ركورد چهل ونه برد باقي ماند. از سوي ديگر آث ميلان و اينتر بازي بهتر و يا سالم‌تري بود ولي متاسفانه هيچ هيچ تمام شد. تنها جاي بازي رئال مادريد و بارسلونا خالي بود اوج داربي‌هاي اروپا با كلي برداشت‌هاي سياسي
اما چيزي كه مي‌خواهم بنويسم كمي كلي‌تر است. واقعاً داربي‌ها به چه دردي مي‌خورند و چرا مهم شده‌است. شايد سوال ساده‌اي باشد اما تضاد دو قطب مخالف چيزي مختص فوتبال و ورزش نيست. از روزگاران دور بخشي از انديشه‌هاي بشري براي تحليل دنياي خود نظام هاي فكري و اجرايي دوتايي را انتخاب كرد. معروفترين اين گونه تفكر در ايران باستان ديده مي‌شود كه جهان به دو بخش اهورامزدا و اهريمني تقسيم مي‌شود. در اين گونه‌ نظام‌هاي فكري كه بعداً ديالكتيك شكل پيشرفته آن است. جهان در اثر كنش دو نيروي متضاد به پيش مي‌رود و نبرد خير و شر از آغاز تا انتهايي كه به پيروزي شر برسد ادامه دارد و در يك پايان‌بندي خوش‌بينانه و كسل‌كننده هستي با جهان‌گير شدن نيكي به پايان مي‌رسيد. چيزي كه انگيزه نبرد را فراهم مي‌گردد تا با از بين بردن بدي به انتهاي خوب زندگي برسيم.شايد اين نظام را بيش از حد ساده كرده باشم و چيزي به جز نبرد به اميد پيروزنهايي را نمي‌توان شالوده تفكر كهن دانست.
اما سال‌ها گذشت و انسان ديد كه هرچند پيروز مي‌شود اين جنگ پايان ندارد و دشمن تازه‌اي بايد باشد تا بتوان زيست اين‌گونه ضرورت وجود قطب مخالف براي هستي يك نظام و يا تفكر احساس شد. اما چرا اين قطب مخالف بايد اين‌قدر مشخص باشد. در واقع در يك نظام دو قطبي آن‌چه باعث بقا مي‌شود كنش جاودانه اين دو قطب است و هر كدام از آنها مي‌داند حذف كامل قطب مخالف ممكن نيست بلكه بايد توان قطب خودي را گسترش داد.
نمونه جالبي از اين قطبيت را در نظام سياسي پيش‌نهادي «پوپر» متفكر سياسي قرن ديدم. برخلاف بسياري او نظام دو حزبي بهترين و قابل اجراترين شيوه اعمال نظر عمومي و يا دموكراسي مي‌داند. زيرا راي به حزب مخالف و يا غير حاكم در واقع به صراحت نشان‌دهنده رد نظام حاكم مي‌باشد در حالي كه در يك نظام چند حزبي دقيقاً نمي‌توان به تفسير آرا پرداخت و يك حزب با استفاده از همين حربه مي‌تواند اشتباهات خود را انكار كند. از سوي ديگر نظام دو حزبي به شكل كنترل متقابل عمل كرده و هر حزب سعي مي‌كند بازرس حزب ديگر باشد.
در اين نظام دو حزبي پوپر در واقع دو حزب هويت را از تضاد با هم پيدا مي‌كنند. در انديشه‌هاي زبان‌شناسي و پست‌مدرن نيز ما اشيا و مفاهيم را آن‌گونه كه هستند بلكه با توجه به آن‌چه كه نيستند مي‌فهميم. در فيزيك هم مي‌توان مثال زد كه سرما در واقع وجود ندارد بلكه نبودن گرما را سرما مي‌ناميم.
داربي در واقع هويت‌يابي با تعريف قطب مخالف است. در داربي ما به تيم حريف فحش مي‌دهيم براي اين كه بگوييم ما اين نيستيم. در واقع اين طور مفاهيم به شكل ساده‌تري قابل عرضه هستند.
رسانه‌هاي و ارباب قدرت سعي مي‌كنند با داغ كردن داربي‌ها در واقع همانند پادشاهان قديم به اين مبارزه معنا بدهند. بدون اين معنادار كردن، فوتبال و ورزش به كار چرت و بي‌هيجان تبديل مي‌شود. اما چيزي كه امروزه هيجان داربي‌ها را كاسته است نه تغيير ذهنيت مشتاقان بلكه زياد شدن حجم تهيج است. به گسترش ارتباطات ورزشي براي يك تيم در طول سال ده‌ها بازي مهم وجود دارد. اين گونه بيش از آن كه با يك نظام دو قطبي طرف باشيم با يك طيف طرف هستيم چيزي كه نمي‌تواند مغناطيسي به همان قوت را ايجاد كند.
درك نظام دو قطبي گفته شده برخي از پارادوكس‌هاي ذهني را حل مي‌كند. در اين حالت احترام به حريف هيچ تداخلي با فحش دادن به او ندارد شما هستي تيم مقابل را مي‌پذيريد اما ضرورتي ندارد كه در گفته‌هاي خود بي‌طرف باشيم چون در قطب مخالف نشسته‌ايد و اين كه چگونه هستيد بستگي به اين دارد كه رقيب‌تان چگونه نيست. و يا اين‌گونه قابل درك است چرا بازيكنان در زمان فوتبال بايد تا حد مرگ همديگر را بزنند اما بعد از بازي با هم به يك كافه بروند.
تمام اين‌ها نه تنها فوتبال بلكه تمام نظام‌هاي دوگانه به دنبال تعريف چيزها با آنچه نيستند، هستند. وقتي شما آبي نيستيد پس قرمزيد. چون سبز، زرد و هيچ رنك ديگري وجود ندارد اين رنگ‌ها بي‌تاثير و خنثي هستند مثل ميانه آهن‌ربا اگر تحرك مي‌خواهيد بهتر است در يكي از دو قطب قرار بگيريد و گذشته از اين رييس‌جمهور هستيد يا توپ جمع‌كن از اين هيجان هرچه بيشتر لذت ببريد.

هیچ نظری موجود نیست: