هانابی (آتشبازی) پخش شده از برنامه سینما چهار/ پنج خرداد هشت و پنج
آنچه در نگاه اول در فیلم توجه را جلب میکند «خشونت» است. اما اجرا و انگیزه خشونت در اینجا تفاوت ذاتی با خشونت در بخش اعظم فیلمهای سینمایی دارد. خشونت هانابی ریشه در فرهنگ ژاپنی دارد حتی مفهوم انتقام نیز در اینجا حاصل از خشم نیست.
هر چند بیننده عادی تنها به فرم بیرونی برخوردها توجه میکند اما در فیلم دو فرم زیباشناسی به ظاهر متضاد همزمان با هم حرکت میکند برخوردهای فیزیکی شخصیت نخست با نقاشیهای شخصیت دوم تلفیق میشود. اما آیا این دو روند در مقابل هم قرار دارند؟ خشونت در فیلم دارای زیباشناسی خاصی است. حتی مفهوم آمریکایی و گانکستری «خونسردی» نیز نمیتواند به خوبی بیان کننده اجرای خشونت توسط شخصیت اول باشد. در اینجا خشونت با مفهوم «حزن» همراه است. و یا انتقام به جای این که برخواسته از خشم باشد برآمده از «علاقه» است. به خصوص حذف شدن جنبههای خشم در اجرای خشونت فرم نرمی را به آن داده است که بیننده کم میکند خشونت را بپذیرد.
فیلم همچون نقاشیها و هایکوهای ژاپنی شکل میگیرد. قابهایی بسته که حرکت خطوط در آن به هیچ وجه شکسته نیست. حرکتی نرم بر سطح ذهن که هر چقدر هم در آن برخورد باشد باز هم این برخوردها تاثیری در فضای آرام کل اثر ندارد حتی در ترسیم یک جنگ سامورایی نیز همین خطوط نرم کمک میکند که به جای حس برانگیختگی در بیننده حس توام با آرامش و حرکت ایجاد شود.
اما شاعرانگی کار در تدوین نمود مشخصی دارد. در بسیاری نماها، نما حتی بعد از پایان روایت نیز امتداد دارد. انگار بیننده هنوز باید به دنبال چیز دیگری باشد چیزی فراتر از انچه گفته میشود. از سوی دیگر کنار هم بودن نماها و زمانهای متفاوت باعث شده است خواننده تنها یک بیینده صرف در روند کار نباشد. او باید خود همچون یک تدوینگر این نماها را مرتب کرده و یا به هم میریزد. در هایکو نیز ما به سه سطر روبهرو هستیم سه سطری که معمولاً از همنشینی یا تصویر با یک اندیشه و در نهایت رسیدن به شهود یا اوج تشکیل شده است. در اینجا این سطرها به همین سه سطر محدود نشده است.
شاید در مقایسه کیتانو از نظر نمایش خشونت با تارانتینو قابل مقایسه باشد. نکته قابل توجه در این است که هر دو اینها نمایشگر ریشههای فرهنگی خود در فضایی مشترک هستند. خشونت در کار تارانتینو نمایش خشونت است و باسمهای کردن آن از طریق تکرار و تکرار خشونت در کارهای تارانتینو در دو قطب متضاد خشم و خونسردی قرار دارد. اما در اینجا خشونت زیباست به معنی هنری آن، زیبایی نشات گرفته از اخلاق و حس این مقایسه البته در مقام ارزشگذاری نیست تنها بیان این تفاوت است که ممکن است یک مفهوم در اجراهای فرهنگی متفاوت چه تاثیری داشته باشد و دنیا امروز چقدر محتاج این اجراهای متفاوت است تا درک انسانی جامعتر شود. شاید قدرت فرهنگی آمریکا از درک ضرورت این چندگانگی باشد. جایی که تارانتینو در فیلمهای آخر سعی میکند به این خشونت شرقی نزدیک شود ولی چندان موفق نمیشود.
هانابی گذشته از کلیت خود، برای حس کردن است حتی حضور نقاشیها و کادربندیهای از شهر و طبیعت لحظههایی را در ذهن شما حک میکند. شاید فرم نهایی نقاشی شخصیت دوم بتواند گویای فرم اجرای فیلم باشد. نقاش فیلم در انتها مفاهیم را به شکل نقطههایی کنار هم قرار میگیرد. برف سفید نوشته میشود، نور زرد و خودکشی قرمز اما با وجود معنادار و زیبا بودن این نقطهها (نکتهها) در نمای دور ما با کلیتی روبهرو هستیم که به این صراحت بیان نمیشود (سطر پایانی هایکو) یک کلیت با امکان درکهای متفاوت توسط ناظرین متفاوت یک ناظر غربی خشونت ضربههای نهایی را در آن درک یا ناظر اجتماعی طنز پشت کار را در مییابد. و یک ناظر شاعر زیبایی را یک زیبایی ناب شرقی
۱ نظر:
سلام ممد
اخوالن یاخچد؟
نجورسنگ؟
از معسود حالت را پرسيدم گفت خوب است
خوب خدا را شکر.
اما هدف از اين پاچه خواری
من يه مطلب دارم که سوارش کردم رو فولکلور
دلم ميخواد مث بچه آدميزاد بخونيش و نظرتم بنويسی بازم چون برام مهمه
لینکش اينه
http://www.hamsaye1.blogsky.com/?PostID=207
من به عنوان داستان نوشتمش. تو به هر عنوانی دوست داری بخونش.اسمش هست
روايتی از فولکلور منطقه تربت
راستی کتابای خوبی از نمايشگاه گرفتی. حرومت باشن
ارسال یک نظر