یکی از خیل کلاسیکها
ایزابل/ آندره ژید/ عبدالحسین شریفیان/ اساطیر/ چاپ اول بهار 81/ 850 تومان
تصویری که من از آندره ژید ساخته بود مدرنتر از این داستان بود. در نوجوانانی داستانی از ژید را خواندم و آن زمان به قر کافی خواندنی بود که تاثیر مثبت روی من بگذارد. ولی «ایزابل» آن چیزی نبود که من توقع داشت. میشد تحلیل کرد که هجوم ارزشهای تازه و شاید ناپسند را به طبیعت و زیبایی از آن استعاره گرفت ولی خوب در روایت مات با یک داستان منظم روبهرو هستیم. مردی عاشق یک تصویر میشود. ملغمه کنجکاوی و عشق داستان را به پیش میرود و با روبهروی شدن با واقعیت گرهها باز میشود، تصویر میشکند و داستان پایان میپذیرد و برای یک خواننده داستان همین هم به قدری میتواند جذاب باشد ولی من چیزی فراتر از این میخواستم یک درگیری در ذهن و دنیا یک ویرانی واقعی افتادن یک درخت این ویرانی را نمیآفریند حتی از بین رفتن زیبایی
خواننده امروز -اگر بخواهم خودم را مشمول آن قرار دهم و از طرف آنها سخن بگویم- دیگر این رویای آرام جنگلها قدم زدن و تحقیقات علمی، زنی زیبا در دور را فراموش کرده است چیزی غرب میگوید زندگی بورژایی نمیگویم این زندگی جدید چیزی بهتری به ما داده است فقط میگویم فرق کرده است. سرعت حرکت ما، درک ما از هنر و زیبایی به خاطر همین دیگر شاید خوانندن چنین اثر آن لذت نسلهای پیش را به ما ندهد. این داستان چندان کلاسیک نیست. ولی خوب «کلاسیکها را باید خواند» چراییاش را از «ایتالو کاوینو» بپرسید. حداقل مزیتاش این است که میفهمم زندگی حالای ما آنقدر هم که فکر میکنیم چرند نیست یا شاید هم است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر