این مقاله برای شماره هشتم صحبت نو ویژه گراش نوشته شده، بخشی از اندیشههای من درباره کارکردهای اقتصادی- اجتماعی کار خیر در شهرم گراش است. با توجه به زبان مقاله فکر نمیکنم بازخورد خاصی در جامعه داشته باشد. ولی در آینده با پرداخت بیشتر آن را منسجم خواهم کرد.
پیشرفت، یکی از آرمانهای جوامع بشری از آغاز زندگی اجتماعی بشر بوده است که با ورود به دوره مدرنیسیم به یک گفتمان غالب تبدیل شده است. در واقع جوامع کنونی پیشرفت را به عنوان هدف مداوم دنبال میکنند. در آغاز بگویم به شخصه پیشرفت را یک گفتمان قابل نقد مدرن میدانم ولی در اینجا پیشرفت را به عنوان آرمانی اجتماعی میپذیریم.
پیشرفت از سوی گروههای اجتماعی مختلف تعاریف گوناگون و متفاوتی دارد. گاه حتی تقسیمبندیهایی مانند پیشرفتهای مادی و معنوی در تقابل با یکدیگر نیز قرار میگیرند. اما این پذیرفته شده است که در رسیدن به پیشرفت مجموعهای از عوامل اقتصادی، اجتماعی، دینی و شخصیتی دخیل هستند. پیشرفت در تعریف ما ارتقا سطح زندگی انسانی از طریق گسترش امکانات زیستی است که در برگیرنده آرامش اقتصادی و روانی جامعه باشد. اما در اینجا میخواهیم این را محدود کنیم و تنها به پیشرفت اقتصادی بپردازیم و از عوامل مختلف اقتصادی، سرمایه مادی را مدنظر قرار دهیم.
بررسی نقش نفت در اقتصاد ایران
نفت در اقتصاد ایران کارکرد دوگانهای را ایفا میکند. از یک سو نفت با ارزش افزوده فراوان خود توانسته است منبع اصلی برای تمامی حرکتهای اقتصادی و حتی اجتماعی جامعه ایران باشد. از سوی دیگر وابستگی به نفت، اقتصاد ایران را دچار عدم توازن کرده است یعنی بخشهای دیگر اقتصادی به دلیل تولید ارزش افزوده ناچیز توان رقابت با قدرت نفت ندارند. در کنار این نفت همانند دیگر بخشهای اقتصادی با بازده زیاد، مشکلاتی را از نظر تزریق این درآمد به بدنه اقتصاد به وجود میآورد.
دغدغه همیشگی دولتمردان ایرانی این بوده است که نفت را چگونه از عاملی مخرب برای اقتصاد به عامل موثری برای پیشرفت تبدیل کنند و در واقع برنامههای اقتصادی ایران چیزی جز کنترل نفت نیست. به همین دلیل با کوچکترین نسیمها در بازار نفت، اقتصاد و برنامهریزی ایرانی دچار توفان میشود. نقطه مشترک تمامی برنامههای سالهای دهه چهل تا هشتاد این بوده است که درآمد نفت باید درست مصرف شود و هر دولتمردی با الگوی اقتصادی مطلوب خود برنامههایی را اجرا کرده است که بررسی این برنامهها در توان و تخصص ما نیست.
تطبیق الگوی نفت
هنگامی که به دنبال الگویی برای بررسی اقتصاد گراش بودم نقش سرمایههای افزوده که حاصل تولید درونی اقتصادی نیست توجه من را جلب کرد. در اقتصاد ایران ارزش افزوده نفت بسیار بیشتر از عمل اقتصادی انجام شده روی آن است در واقع نفت وابستگی چندانی به تولید اقتصادی ندارد و همین سهل الوصول بودن درآمد آن باعث میشود دولت به جای تلاش در جهت تقویت درآمدهای اقتصادی دیگر، اتکای خود را به این بخش پرسود قرار دهد. در اقتصاد گراش نیز بخشی عمدهای از چرخه اقتصادی درونزا و حاصل تولید اقتصادی نیست. در واقع درآمدهای وارد شده از کشورهای حوزه خلیج فارس تنها به خاطر اختلاف ارزش ارزی، در ایران دارای ارزش افزوده اقتصادی میگردد. یعنی این گونه درآمدها بدون این که حاصل چرخه اقتصادی شهر گراش و یا حتی ایران باشد به اقتصاد شهر تزریق میشود. این درآمدها همانند نفت دارای کارکردی دوگانه میشود که در صورت عدم مدیریت صحیح ناهنجارهای اقتصادی را در پی خواهد داشت که برخی نشانههای این نابهنجاری به وضوح در وضعیت اجتماعی و اقتصادی شهر قابل مشاهده است.
اگر این تطبیق «خیرین به مثابه نفت» را به شکل نسبی بپذیریم به ما در روبهرو شدن با این سرمایهها و صاحبان آنها کمک میکند.
تفاوت کار خیر و سرمایهگذاری اقتصادی
تا حالا این سوال برای شما پیش آمده است که چرا دارندگان سرمایههای اقتصادی در خود گراش کمتر به فعالیت اقتصادی میپردازند و ترجیح میدهند به عنوان کار خیر فعالیت کنند؟ چرا کسانی مانند «شیخ احمد انصاری» یا «رهبر محبی» به شکل مستقیم هیچگونه فعالیتی اقتصادی درآمدی در گراش ندارند؟ آیا بیمارستان گراش نمیتوانست یک بیمارستان خصوصی باشد؟ اولین و مهمترین دلیل، دلایل معنوی و دینی است و نیتهای خدایی خیرین را نباید فراموش کرد. ولی با این وجود برخی ضعفهای ساختاری باعث میشود صاحب سرمایه ترجیح بدهند «خیّر» باشند تا سرمایهدار
الف: مشکلات ملی در جذب سرمایه: این واقعیت غیرقابل انکار است که نظام اقتصادی ایران در جذب سرمایهها ضعفهای ساختاری شدیدی دارد. در یک نگاه ساده و مقایسه دو منطقه آزاد جبل علی در دبی و کیش در ایران این تفاوتها آشکار میشود این ضعفها چیزی نیست که سریع رفع شود و کار چندانی نیز از دست ما برآید. اما باید حق داد که صاحبان سرمایه به جای سرمایهگذاری ترجیح دهند که درآمد خود را تنها هزینه نمایند.
ب: مشکلات پولدار بودن: باید پذیرفت که بیشتر ما همچنان با پولدارها مشکل داریم. هنوز ما لغات «سرمایهدار» را با بغض و کینه بیان میکنیم و علیه آن شعار میدهیم. در خودآگاه و ناخودآگاه ما پولدارها حق فقرا را خوردهاند که پولدار شدهاندو عدالت حکم میکند که به هرشکلی حق خود را از پولدارها بگیریم. ولی در اقتصاد امروز «سرمایهدار» بودن بیشتر حاصل انباشت و رشد سرمایه است نه خوردن حق دیگران، تا وقتی که هنوز ما پولدارها را به عنوان موثرین عوامل درآمدزایی و رشد اقتصاد نپذیریم و عمیقاً به آنها احترام نگذاریم، همه از عنوان «سرمایهدار» گریزان هستند. در این موقع صاحبان سرمایه ترجیح میدهند به جای «پولدار»، «خیر» باشند.
پ: خیرها به درآمد فکر نمیکنند: در نگاه اول این خیلی خوب و آرمانی است. اما بند قبل را با دقت بخوانید. این حرف ضد اقتصادی است. در واقع عمل اقتصادی که باعث ایجاد درآمد و اشتغال نشود توازن اقتصادی را به هم میریزد. عدم امکان ورود درآمدها به شکل سرمایه به گراش و سوق داده شدن آن به سمت «کار خیر» باعث میشود که جابجایی درآمدها در یک چرخه غیراقتصادی اتفاق بیافتد. این حجم مبادلات غیراقتصادی باعث میشود افراد با توانایی مالی متوسط که باید در همین شهر به کار اقتصادی بپردازند، امکان فعالیت کمتری داشته باشند.
ت: سرمایه بدون حق اجتماعی: در حرکتهایی که برای جهتدهی خیرین در گراش صورت گرفته است یک نکته کلید مغفول مانده است. این که در نظام اقتصادی سالم، سرمایه همراه با حق افزایش و سرمایهگذاری است. به زبان سادهتر هنگامی که از کسانی میخواهیم که سرمایههای خود را در اختیار ما قرار دهند تا در راه صلاح شهر مصرف کنیم به شکل غیر مستقیم این مفهوم را در خود دارد که ما بهتر میدانیم چگونه این سرمایهها را مصرف کنیم. و در واقع ما تنها مصرفکننده سرمایه هستیم. به همین دلیل است که کسانی مانند «شیخ احمد انصاری» ترجیح میدهند در قالب افرادی معتمد خود و یا به شکل مستقیم به هزینه کردن سرمایهها بپردازند.
در نمونه «موسسه توسعه و همیاری» به عنوان یک تلاش دلسوزانه، سرمایهگذاران هیچ نقشی در جهتدهی به سرمایهها ندارند. هیات مدیره این موسسه را افرادی تشکیل میدهند که با وجود صلاحیت اخلاقی و فرهنگی دارای دیدی سرمایهای نیستند پس به شکل طبیعی موسسه توسعه و همیاری به جای بنگاهی اقتصادی، موسسهای عامالمنفعه و هزینهای است. به دلیل غیر اقتصادی بودن شاید اهداف همیاری در موسسه محقق شود ولی امیدی چندانی برای رسیدن به اهداف توسعهای وجود ندارد.
نمونههای جدیدی از تلاش در جهت ساماندهی فعالیتهای اقتصادی نیز در شهر وجود دارد یا در مرحله برنامهریزی است. «صندوق نور»، «موسسه خیریه امام علی(ع)»، «خیرین سلامت»، «مجمع خیرین مدرسهساز»، «مجمع خیرین گراش» از این نمونههاست که در نگاه اول موازی بودن برخی از این فعالیتها مشخص است. در الگوی خیرین به مثابه نفت در واقع این موسسه همانند تنههای اجرایی دولت در ایران به منبع اقتصادی خود متکی هستند بدون این که خود به تولید اقتصادی بپردازند. در واقع بیشتر این موسسات تلاش دارند با جهت دهی «سرمایهها» به سمت خود آنها را مدیریت و سهم بیشتری از این «ارزش اقتصادی» را کسب کنند.
آسیبشناسی هر کدام از این مراکز جای بحث اقتصادی و اجتماعی خاصی دارد. برخی از نمونهها مانند «هیات امنای مسجد صاحبالزمان (عج)» به دلیل حضور صاحبان سرمایه در بخش مدیریتی عملکرد مطلوبتری دارند. در تشکلهای مدنی عنصر «خودانگیختگی» در تاثیر عملکرد بسیار موثر است. همان گونه که تشکل دانشجوی شکل گرفته توسط خود دانشجویان بسیار موفقتر از تشکلی است که با بخشنامه وزراتی تشکیل شود، اگر قرار است خیرین نیز دارای مجمعی باشند خود آنها باید آن را تشکیل دهند و مدیریت کنند. موفقیتهای اقتصادی صاحبان سرمایه نشان داده است برخلاف تصور ما آنها دارای بالاترین توان مدیریت سرمایه هستند.
جمعبندی
نویسنده تلاش دارد نشان دهد که موهبت اقتصادی شهر گراش امکان ترزیق سرمایههای وارد شده از خارج از کشور به داخل شهر است اما این سرمایهها اگر در بخشها اقتصادی فعال نشود و تنها به عنوان منبعی به انتها آن را مصرف کنیم در کنار افزایش وابستگی اقتصاد شهر و کشور به خارج از کشور که زیانهای اقتصادی و اجتماعی زیادی دارد، امکان رشد بخشهای اقتصادی در شهر را نیز کاهش میدهد. برای این که بهتر است امکان مدیریت سرمایه و سرمایهگذاری در اختیار «صاحبان سرمایه» قرار گیرد.
این رشته سر دراز دارد. مجالی باشد در آینده از نگاه اجتماعی نیز به موضوع سرمایه خواهم پرداخت.
محمد خواجهپور